بی تو اسیر پنجه ی شاهین دردم
یک روز هم بی غصه حتی شب نکردم
چون کلی سر گشته و خانه به دوشم
چون گردباد آواره و صحرا نوردم
گرمی ندارد دستهای زندگانی
یعنی اسیر پنجه ی پاییز سردم
دیگر برایم آه هنگام رفو نیست
پس پاره های قلب خود را وصله کردم
رفته است سر سبزی باغ از خاطر من
من پای تا سر.سر تا پای زرد زردم
:: برچسبها:
بی تو ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0